یادداشت دکتر حمیدیزاده درباره نظریه رویدادشناسی و رخدادشناسی

دکتر محمّدرضا حمیدیزاده، عضوهیأت علمی دانشکده مدیریت و حسابداری؛ در یادداشتی نظریه رویدادشناختی و رخدادشناختی را تشریح کرده است که در ادامه می خوانید:
پردهای از
نظریه رویدادشناختی (روش) و رخدادشناختی (رخش)
Event and flow epistemology with nine steps=EFENS
مَنْ لَمْ یَعْرِفِ الْمَوارِدَ أعْیَتْهُ الْمَصادِرُ، امام جواد علیهالسلام
كسى كه راه ورود به كارى را نشناسد، راه برون شدن از آن درماندهاش مىكند لذا
هر کس موقعیّت شناس نباشد جریانات، او را میربایند و هلاک خواهد شد.
هدف اصلی این نوشتار، تبیین و تفسیر این نکته است که هر کاری و موقعّیتی و اساساً هر رویداد و رخدادی آغاز، هدف، مراتب، مسیر، ساختار، جهت، فرایند، سازوکار و سرانجامی دارد که در درونش با برهانی نهفته است و نشان میدهد سرچشمۀ زایشش چیست و چه هویت و رسالتی را شکل میدهد. اگر انسان، آنها را در یک ساختار نظاممند و پیوستار نبیند، قطعاً در شناخت و تعیین رفتار و عملکرد آنها، راه به جایی نبرده و در سردرگمی جریانهای حاصل از آنها، غوطهور شده و شخص را به بنبست رسانده و با سرانجامی ناشناخته، او را مواجه خواهد کرد. لذا هر کار و موقعیتی از درون رویداد و رخدادی نشئت میگیرد.
از اینرو، ابتدا لازم به توضیح این دو اصطلاح است که «روش» مخفف کلمۀ «رویدادشناسی» و «رخش» نیز اختصار کلمۀ «رخدادشناسی» است. این دو واژه، جلوۀ مفاهیم و مطالبی هستند که در این نوشتار، تشریح میشوند. قابل تامل است که هر کار و موقعیتی، زادۀ رویدادی و نیز رخدادی است. لذا بستر هر کار و موقعیتی، همان رویداد و رخداد متناظر با آن است.
بدینسان، روزانه، رویدادها و رخدادهای متنوعی پیشروی هر انسانی قرار میگیرد. راهبری آنها، به پایههای آگاهی و شناخت نیاز دارد. پس از آگاه شدن که با کسب اطلاعات اوّلیه شکل میگیرد و در چارچوب تخصص فرد تعبیر میشود، لازم است راجع به موضوع نهفته در آن در فرایند بررسی، تجزیه، تحلیل، تفسیر و اخذ نتیجه از آن، به شناخت رسید.
شناخت، زیربنای اخذ تصمیمها، رفتارها و عملکردها است. زیرا، سرچشمۀ هر حرکت، اقدام و عملی، تصمیمی است که اتخاذ میشود. هدف هر تصمیمی، حل و رفع شکافی است که نشانگر بین آنچیزی که میباید باشد و آنچیزی که هست. این شکاف، مسئله نام دارد که زادۀ شرایط و محیط آن شخص است. زیرا مسائل به تناسب نوع زندگی، از زمان، موقعیت و فعالیت شکل میگیرند. از اینرو، برای اتخاذ تصمیمها، باید موضوع و ماهیت آن را متناسب با چهار رکن: 1) راهبرد، 2) محیط، 3) ساختار و 4) منابع، بررسی کرد. هر چند که رویدادها و رخدادها از درون محیط و شرایط آن، شکل گرفته و بر آن قاعده، تصمیمی زاده میشود. پس هر مسئلهای( معلول) زادۀ شرایطی است که علت خوانده میشود. بدینسان، سرچشمۀ اخذ تصمیمها (معلولها)، رویدادها و رخدادها(علت/علل) هستند. به دلیل پویایی زندگی پس از حل مسئلهای، مجدداً موضوعات و مسائل جدیدی در محیط و شرایط، در چرخۀ حیات، شکل مییابند و باید همواره با آگاهی و شناخت، رویدادها و رخدادها را راهبری (رهبری و مدیریت) کرد.
برای راهبری دانشی تصمیمها لازم است از رویکرد نُهگانۀ جریان و رخدادشناسی استفاده کرد تا جوهره، هدف و کارکرد آن رویداد و رخداد، شناخته شده و تصمیم اقتضایی در بستر تفکر(برهان آغازگری) اخذ شود، آنگاه برای ردگیری و شناخت تحولات و آینده دستاوردهای آن بر اساس تدّبر( پایانیاب و نتیجهشناس)، از فنون آیندهشناختی مطابق جدول2، بهرهگیری کرد.
نابراین، ابتدا باید وارد پیشفرضهای عرصۀ تصمیم شد و آنها را شناخت تا گامهای بعدی رویداد و رخدادشناختی برداشته شود. هنگام پرسهزدن در عرصۀ آگاهی و شناخت، باید هر موضوع و مسئلهای را با ابعاد چهارگانۀ جدول1، مورد تحلیل و تفسیر قرار داد.
مراتب | ابعاد | سازوکارها |
1 | تحليلي |
|
2 | شرايط وقوع |
|
3 | ماهيتي |
|
4 | طرز تفكر |
|
پیشفرضهای تصمیم
برای اخذ هر تصمیمی، پیشفرضهایی وجود دارد که به شرح زیر باید به آنها توجه کرد.
1ـ شکل گرفتن و جلوهگری هر مسئلهای در درون رويداد يا جرياني از واقعيتها
2ـ شناخت نوع مسئله، ابعاد و ويژگيهاي آن در درون رويداد يا جريان مذكور
3ـ یافتن راهحلهاي متنوع حل مسئله تصمیم
4ـ بررسي و ارزيابي عواقب ناشي از راهحلها براي حل مسئله تصمیم، انتخاب و اجراي راه حل مناسب
5- نگاه به تصمیم به مثابۀ فرايند رويشي. با تغيير تدريجي شرايط و محيط، شخص طي يك سري تصميمهاي متوالي به نتايج مورد نظر ميرسد. ماهيت مسائل امروز با ماهيت مسائل گذشته پيوستگي و نزديكي دارد؛ با تحقق هدفهاي تصميمهاي زمان حال، امكان اخذ تصميمهاي آتي به وجود ميآيد.
6- كاوشي در نظر گرفتن فرايند تصميمگيري و جستجو در فرايند آن معمولا بر پاية اكتشاف دربارة علل وقوع و نیز یافتن راهكارهاي آشكار اخذ تصمیم صورت میگیرد. البته نبايد جستجوهاي گسترده براي رسيدن به راهكارهاي جديد و مبتكرانه فراموش شود.
7- شناخت و تحلیل وضعیت باساختار و یا بدونساختار بودن تصميمها
8- در نظر گرفتن جنبۀ كارا در اخذ تصميمها، با رعایت كاوش براي روبرو شدن با خطا و رغبت برای پاسخگويي به اكتشاف راهها حل مسئله، در این صورت ارتقای دانش شکل میگیرد. در کنار تلاش براي اتخاذ تصميمهاي درست و کارا از تصميمهاي عقلائي ـ فني و باساختار معين در شرايط اطمينان بخش، استفاده میشود لیکن به لحاظ پيچيدگي محيط، شخص، ناگزير تصميمها را باخطا و توأم با خطرکردن اتخاذ ميکند. خطاها را باید به سرعت تصحيح کرد، تصميمگير باید با شناخت ابعاد روانی و اجتماعی راهكارها و فرصتهاي پیشرو، براي انطباقپذيري با شرايط تحول گام بردارد.
9- مد نظر قراردادن خصوصیات هفتگانه تصميمگيرنده هنگام اخذ تصميم به این شرح: 1) تجربة گذشته؛ 2) مهارتهاي بينشي، ادراكي و تحليلي؛ 3) فرصتهاي وضعيت؛ 4) دانش تخصصي و مديريت؛ 5) نوع نگرشها، ميزان اميد و اضطراب؛ 6) شرايط، اقتضائات، و امكانات؛ 7) بلند نظري و سعه صدر فرد.
10- بررسي كردن نحوۀ شناخت هر تصمیم بر مبنای چهار بعُد 1) تحليلي، 2) ماهيتي، 3) شرايط وقوع و 4) طرز تفكر(جدول1). با اين كار، دقت و صحت ادامه فرايند تصميمگيري به شدت افزايش مييابد.
11- شناخت و بهرهگیری از چرخۀ اخذ تصمیم هفت عاملی علّی پویایی آن مطابق شکل 1.
زوایای ورود به تصمیمها
بهتر است هر تصمیم را به مثابۀ برنامه تلقی کرد و آن را در چارچوب متغيرهاي هدف و ابزاری در نظر گرفت.
متغيرهاي هدف. این متغیرها از نوعی هستند که رساندن آنها به سطوح خاص، مطلوب و رضايت بخش مد نظر است مانند سهم حضور در محیط، سطح توليد، نرخ بهرهوری و سطح مخارج توليد. اين متغيرها از اين روي مورد توجهاند که دستيابي به سطح مطلوب و مناسب آنها بر سطح عملکرد بهينه شخص تأثير مستقيم ميگذارند.
متغيرهاي ابزاری. این متغیرها را ميتوان متغيرهايي درنظر گرفت که شخص به وسيله آنها به خوبـي هدايت اهداف موضوعی خود را در اختيار ميگيرد و ميتواند سطوح اين متغيرها را کم و بيش به طور دقيق تعيين کنـد. متغيرهاي هدف، با بروز تغييرات در سطوح متغيرهاي ابزاری از طريق روابط موجود تحت تأثير قرار ميگيرند. متغيرهاي ابزاری که به دو دسته متغيرهاي ابزار اوّليه، و متغيرهاي ابزار واسطهاي تفکيک ميشوند امکان دستيابي به متغيرهاي هدف را ممکن ميسازند.
متغيرهاي ابزار اوّليه. آن دسته از متغيرهايي هستند که شخص به طور مستقيم ميتواند آنها را براي نيل بـه هدف تغيير دهد. در واقع، این متغیرها جنبه ابزار پایهای برای نیل به هدف، داشته و گامهای نخست حرکت به سوی هدف با این متغیرها برداشته میشوند.
متغيرهاي ابزار واسطهاي. این متغیرها واسط انتقال اثرات متغيرهاي ابزاري اوليه بر متغيرهاي هدف شناخته میشوند. متغيرهاي ابزار واسطهاي که حائل بين متغيرهاي هدف و متغيرهـاي ابزار اوليه هستند موجب تسريع(تسهیلگر) يا کُندي(بازدارنده) دستيابي به سطح خاص متغيرهاي هدف ميشوند.
حال، باید در گام برداشتن در راهبری اتخاذ تصمیمها، بُعد علّیت را با مولفههای مختص به آن در نظر گرفت(شکل2).
- مفاد: تصمیم چه محتوایی، در چه محیطی با چه شرایط و پیشفرضهایی دارد؟
- حوزه: چه گروههایی از هدف و راهکارها باید در اولویت تصمیم قرار گیرند؟
- جوهره: به مخاطبان تصمیم چه مزایا و منافعی ارائه خواهد شد؟
- سبک: چه نوع رفتار متمایزی برای شاخص شدن اقدامات دانشی ذینفعان تصمیم باید انتخاب شود؟
- تغییرات: تا به حال چه میزان از تصمیم تحقق یافته و تا چه اندازه جایگاه فعلی آن، نیاز به تغییر دارد؟
- نتایج و پیامدها: این تصمیم با توجه به ادله اتخاذ آن، چه نتایج، دستاوردها و پیامدهایی خواهد داشت؟
چالشها و راهبری رویدادها
این چالشها، شخص را در نُهگام دچار سردرگمی میکند.
1) منشأشناختی: کانون و سرچشمۀ خیزش موضوع و هدف آن
2) زمانپذیری: زمان وقوع، شرایط زمانی و حالات وقوع موضوع
3) موقعیتگرائی: وضعیت و جایگاه موضوع در بستر زمان، فضا، جغرافیا و پشتیبانان آن
4) جریانگرائی: احاطه شدن موضوع در جریانی و جایگاهی، و چگونگی جریانهای حاصل از آن
5) تغییرپذیری: وجود تغییرات و عوامل تغییرزا، میزان حساسیت موضوع در جریانات، رویدادها، زمان و چگونگی تاثیرگذاری و تاثیرپذیری از شرایط و بر شرایط
6) نااطمینانی: مواجهه با عوامل ایجادکننده نااطمینانی متناسب با سطح تغییرپذیری موضوع، شناخت نوع نااطمینانی، چگونگی محیط نااطمینانیزا
7) پیچیدگی: چیستی تعاملات عوامل محیطی با موضوع، درهمتنیدگی عوامل محاط بر موضوع
8) ابهاماتزایی محیطی: ایجاد ابهام بر اثر تغییرپذیری، نااطمینانی و پیچیدگی موضوع درتناسب با زمان و موقعیت موضوع و
9) مقصدشناختی: سردرگمی در یافتن پایان و عاقبت موضوع در رویداد جریانیافته برمبنای نشناختن عملکرد، نتایج و پیامدهای موضوع.
حال، برای مدیریت بر چالشهای نُهگانۀ موضوع در محیطش باید از نُه راهکار برونرفت از آن استفاده کرد:
1) هر موضوع چه از جنس فرصت و قوت باشد و چه از جنس تهدید و ضعف، باید مورد توجه و ادراک قرار گرفته تا فهمیده شود که چه سرچشمه، کانون، هدف و ریشهای دارد، از چه منشأ و چه منبعی(علت/علل) زاده میشود و چه تقویتکنندههایی و یا تحدیدکنندههایی(واسطهگر، میانجی، مداخلهگر) دارد. این شناخت هادی گامهای بعدی خواهد بود،
2) زمانشناختی، تعیین وضعیت زمانی محیط مورد نظر مانند اینکه در کدام فصول سال، چه ماه، چه هفته و حتی چه روز و چه ساعتی قرار دارد و چه عوامل فعالی در این زمان، آن را در برگرفته است، تعیین چگونگی سرعت حرکت زمان موضوع و رویداد.
3) جایگاه و موقعیتشناختی، اینکه پدیده مورد نظر چه جایگاهی در محیط، نزد مخاطبان، و دیگر ذینفعان آن با چه جهتی دارد،
4) جریانگرایی و گرایشهای جریانی، این موقعیت در تناسب با زمان از چه سازوکارهای جریانهایی زاده شده، چه جریانهایی را ایجاد کرده و چه موقعیتی در جریانات دارد. این جریانات چه وقایعی را شکل میدهند، ردگیری زمان گذشته، حال و آینده آن رخداد در بستر جریان؛ آگاهی، شناخت، رفتار و عملکرد ایجاد میکند،
5) تغییرپذیری، برای راهبری تغییرپذیری، باید با رصد کردن عوامل زاینده و پیشرانهای تغییر رویدادها و جریانها، به تبیین، تمثیل، پیشبینی و کنترل آنها در فضای چشمانداز مثبت و امیدوارانه پرداخت،
6) نااطمینانی را باید با تفکر(ادلۀ آغازین)، تدّبر(سرانجامشناسی)، فهم، درک و اندیشۀ دانشی یافتن نسبت به محیط و موضوع کاهش داد،
7) پیچیدگی موضوع را باید با شناخت، طبقهبندی، یافتن اهداف و عملکرد، ساده و خوشساختار کرد. برای این کار ابتدا باید با کسب اطلاعات موضوعی جریانها و شناخت اهداف و مؤلفههای پیچیدهکننده، و بعد با بررسی سازوکارهای همگن ساختن، پرداخت تا عناصر شکلدهندۀ پیچیدگی وضوح یافته و روشن شود،
8) شناخت عوامل ابهامزا، بر اساس نقشه دانشی موضوع، راه و جهت حرکت، رفتار پدیده و ساختارهای بازخوردی آن برای خالص، ناب و چابکسازی مسئلۀ پیشرو، و
9) سرانجامشناسی، پایان رویداد را دیدن است که باید بر پایۀ تدبّر، رصد و شناسایی شود تا آینده موضوع را بتوان جلوهگر است، بر حسب انتظارات معماری و مهندسی کرد.
در نهایت، برای توانمندشدن راههای برونرفت از چالشهای موضوعها و بحرانها، باید از فنون مطرح در جدول2، استفاده کارشناسانه کرد.
پویایی و آینده تصمیم
تصمیمها جنبۀ پیوسته و شبکهای دارند و راهبرد آنها بهطور مستمر در طول زمان تغییر میکند. تصمیم با تغییر و تحولات محیطی، قابلیتها و منابع ذینفعان دستخوش تغییر میشوند. پویایی تصمیم و مدیریت سه حوزۀ: 1) پویایی شناختی،2) پویایی تفسیری،3) پویایی رفتاری، دارند و از رفتار توالیگرا و علّی مطابق شکل 4، برخوردارند.
1. پویایی تفسیری: شخص به توصیف نحوه واکنش مخاطبان محیط خود نسبت به تغییرات داخلی و خارجی تصمیم میپردازد و فرایند واکنشی به رویدادهای خارجی دارد.
2. پویایی شناختی: مطابق این پویایی، شناخت، سازوکاری در ادراک است که خروجی آن، یافتن و آگاه شدن است. این سازوکار بر روانشناختی شخص تکیه داشته لذا انسان با نظام ادراکسازی خود سروکار دارد نه با دنیای واقعیت مسائلی که وی آنها را میبیند.
3. پویایی رفتاری: پویایی رفتاری پس از انتخاب موضوع تصمیم برای آماده شدن جهت اجرا، شکل میگیرد. تصمیمهای راهبردی بر اساس رفتارهای برخاسته از بطن تصمیمها، نه تنها تصمیمها را عملیاتی میکنند بلکه محیط را نیز تغییر میدهند. شخص برای اثرگذاری بر پیامدهای داخلی و خارجی باید از این نوع پویایی استفاده کند که سازندۀ عملکردها است، یعنی بهجای واکنش صرف به رویدادها، با رفتارهای اقتضائی بر آنها تأثیر میگذارد.
علیرغم داشتن حوزههای مشترک سه نوع پویایی مذکور، سازوکار تمایز آنها به پویایی راهبرد کمک خواهد کرد. در پویایی تفسیری، تمرکز اصلی بر فهم پویاییهای 1) هدف، 2) محیط، 3) مزیتهای توانمندساز در چالشها و 4) نحوه تغییر منابع تمایزآفرین است. لیکن در پویایی شناختی، تاکید بر ساختارهای علّی و روابط مطرح در آن، میشود. امّا در پویایی رفتاری، تأکید بر فعالیتهایی است که شخص بهمنظور تقویت مزیتهای توانمندساز و افزودن ارزشها، آنها را عملیاتی میکند.
ابزارهای شناخت رفتارهای توالیگرا و علّی
این ابزارها مطابق جدول 2 و شکل 4 هستند. هر شخصی برای تصمیمهای راهبردی خود، نیاز به داشتن بینش چگونهبودن وضعیت آینده دارد. شكلگيري تصوير آينده در ذهن اشخاص، نقش اساسي در شكل بخشيدن به آينده پویای حرفهای آنان ايفا ميكند. براي دستيابي به ايدهها، نظريهها و راهبردهای اجرای تصمیمها، ميتوان از ابزارهای شناخت رفتارهای توالیگرا و علّی مطابق جدول 2، استفاده کرد.
برای توانمندشدن در ایجاد و بهرهگیری از نُه راهکار راهبری رویدادها، لازم است نگرش و احساسی مثبت نسبت به شرایط و خصیصههای محیط داشت تا با ایجاد کانون خلق انرژی مثبت و تمرکز بر چگالی حاصل از آن، مدبّرانه، عملگرا و خارقالعاده امور مربوط را در چارچوب زمانهشناختی راهبری کرد.
جدول 2. فنون شناخت رفتارهای توالیگرا و علّی، رهگیری و راهبری آنها
ردیف |
فنون |
ويژگيها |
1 |
نياز شناختي |
بررسي نياز افراد و جوامع از منظر ديدگاهها، اعتقادات و اسناد بالادستي |
2 |
ديدهباني |
پايش مستمر تغييرات رویدادها در سطوح و لایههای مختلف زمينهها بر پايه منابع |
3 |
پايش روند |
پايش دقيق روند رویدادهاي ذیربط و با اهميت در جامعه، صنعت، يا بخش مشخص |
4 |
تحليل روند |
مطالعه روند مشخص رویدادها به منظور كشف چيستي علتهاي بروز و سرعت توسعه و پيامدهاي احتمالي آن |
5 |
برونيابي روند |
موقعیتیابی و جهتيابي رویدادهاي آينده براساس روندهاي فعلي و تغييرات آنها |
6 |
توسعه و تحليل روند |
تجسم و بازنمايي رويدادهاي ممكن آينده بر پاية تصورات، دانستهها، خواستهها، بایستهها و توانستهها |
7 |
سناريونويسي روندها |
تبيين آيندههاي محتمل بر پايه تصميمهاي متخذه و نتايج و پيامدهاي احتمالي |
8 |
مشاوره و همفكري |
استفاده از كار گروهي و همفكري و بهرهگيري از ديدگاه ديگران به ويژه افراد خبره و كارشناس برای رویدادهای مورد نظر |
9 |
مدلسازي |
بازآفريني رويدادها بر پایۀ مدلهای متنوع علّی مطابق روشهاي كمّي و کیفی |
10 |
شبيهسازي |
بهرهگيري از تصاوير برگرفته از واقعيات براساس مدلهاي ايستا، پويا، باثبات، بیثبات، پایدار و ناپایدار پديدهها |
11 |
تحليل تاريخي |
شناخت رويدادهاي گذشته، تحليل علت / علل وقوع و تبيين چشمانداز احتمال بروز مجدد آنها در آينده |
12 |
تعاطي افكار |
كسب نظر خبرگان و كارشناسان دربارة موضوعها و مسايل مورد نظر رویدادها بر پايه بحث و جدل منطقي |
13 |
چشماندازپردازي |
ترسيم افق و مسيرهاي اتفاق نظر درباره موضوع رویدادها در آينده جهت ايجاد وحدت فكري و رويهاي |
14 |
ترازيابي |
دنبال كردن بخشهاي تكميلي امور گذشته و حال در آينده رویداد مسائل مرتبط با آن |
15 |
تبیین با اسناد بالادستي |
شناخت و تحليل متون و اسناد بالادستي دانشی و تبيين پيامدها و رفتارهاي احتمالي آنها |